به دلتنگی هایم دست نزن ،

میشکند بغضم یک وقت

و تو آنگاه غرق میشوی در سیلاب اشکهایی که

بهانه روان شدنش هستی !

نوشته شده توسط ذکریا خان در یک شنبه 29 تير 1393 و ساعت 18:24

اهسته به یادت هستم نمیشود فریاد زد.......مردم این زمانه بد حسود اند!!!

نوشته شده توسط ثنا بانو در یک شنبه 29 تير 1393 و ساعت 18:17

سکسکه ام گرفت...گفتم مرا بترسان...دستانم را رها کرد...نفسم بند امد!! رهایم نکن

نوشته شده توسط ثنا بانو در یک شنبه 29 تير 1393 و ساعت 17:21

دلتنگـــ کهـ باشیـــ
هیچکس جز دلدار به دادتــــــ نمیرسهــ

دلداده ی دلتنگیاتمـ

عـــشــقـ منـ

نوشته شده توسط ذکریا خان در یک شنبه 29 تير 1393 و ساعت 15:51

فراموشیت کار اسانی است....کافی است دراز بکشم...چشمهایم را ببندم و نفس نکشم...!!

نوشته شده توسط ثنا بانو در یک شنبه 29 تير 1393 و ساعت 3:37

میدانی؟

همه را امتحان کردم!

قرص خواب،

روانشناس،

مسکن،

خنده های زورکی،

گریه کردن،

دوستان جدید!

دل من این حرفها حالیش نمیشود!

آغوشت را میخواهم...!!!

نوشته شده توسط ذکریا خان در شنبه 28 تير 1393 و ساعت 21:59

بگو...

چه مخدري بود...

در بــــــــــــــودنت...

که اين همــــه...

نبودنت را درد ميکشم...

نوشته شده توسط ذکریا خان در شنبه 28 تير 1393 و ساعت 21:35

برای پروانه شدن پیله دستان توکافیست قدری مرا محکم تر دراغوش بگیر

نوشته شده توسط ذکریا خان در شنبه 28 تير 1393 و ساعت 21:23

بَرای مَن
هَمین اَز تو گفتَن
“زِندگیست ...

نوشته شده توسط ذکریا خان در شنبه 28 تير 1393 و ساعت 21:10

باهام دعوا کن ...باهام قهر کن...حرصمو در بیار..بهونه بگیر...تازه اجازه داری بعضی وقتا اشکمو در بیاری...اما حق نداری هیچوقت بری...هیچوقت!!

نوشته شده توسط ثنا بانو در شنبه 28 تير 1393 و ساعت 18:46